۱۳۸۷ شهریور ۹, شنبه

كاش

خيلي وقته نمي تونستم بنويسم نه به خاطر اينكه چيزي برا گفتن نداشته باشم
نه بر عكس اما حس نوشتن تو وجودم نبود
گاهي وقتا ارزو مي كنم كاش يه ادم ديگه بودم نه اينكه بخوام بگم
از اينكه كه هستم ناراحتم نه.اما يكم از بعضي چيزا دلخورم
از بعضي خصايص اما خوب انگاري گل
وجود ادمو هرچي سرشتن همونه و عوض شدني نيست
ذهنم درگيره يكم كلي كاره نكرده دارم دلم مي خواد يكم بيشتر
به خودم برسم بيشتر به خودم فكر كنم
از خودم غافل شدم دوست دارم يك بارم كه شده واسه
خودم كاري كنم از اون كارا كه ادم وقتي تو زندگي انجامش ميده هميشه
به خودش و به بودنش افتخار مي كنه كاش بتونم...

هیچ نظری موجود نیست: