۱۳۸۷ اردیبهشت ۸, یکشنبه

روزمرگي


روزها مي گذره و ما گاهي يادمون مي ره كه اين روزها همون روزاي هستن كه كلي انتظار

كشيديم تا بيان . حال ما ادما هم عين روزاي ساله گاهي ابري گاهي باروني گاهي افتابي

هميشه دوست داشتم تو حال زندگي كنم و از اكنون لذت ببرم اما ذاتا ادم نوستالژيكي هستم

حالا نمي دونم از بدشانسيم بوده يا خوشانسيم...

دچار روزمرگي و خستگي شدم دارم مي رم سفر اميدوارم كه بشه يكم از خستگي هام كم بشه

دارم مي رم جايي كه به قول شاملوي عزيزم انجا كه دريا به اخر مي رسد

و اسمان آغاز مي شود.......

وقتي كه برگردم حتما روحيه و انرژي بيشتري خواهم داشت

خداوندا تو را به خاطر هر نفسم مي ستايم

۱۳۸۷ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

نرودا


اين روزها به دليل مشغله زياد نه سراغ كتابي مي تونم برم نه فيلمي و نه حتي خوندن يك خط روزنامه...

اما مي خوام امروز يكي از شاعرايي رو معرفي كنم كه شايد خيلي ها نشناسن پابلو نرودا

نام اصلي او "نفتالي ريكاردو ريه س باسوالتو" بود و نام پابلو نرودا را از روي نويسنده چك يان نرودا نه عنوان نام مستعار خود انتخاب كرد كه بعدها نام رسمي او شد.

او در سال 1904 در سانتياگو متولد شد پدرش كارمند راه اهن و مادرش معلم بود نرودا از كودكي

به نوشتن مشتاق بود حتي بر خلاف ميل پدرش و عدم تشويق او!

يكي از مشوقانش گابريلا ميسترال بود كه خود بعدها برنده جايزه نوبل ادبي گرديد با رفتن به

دانشگاه شیلی در سانتیاگو و انتشار مجموعه های شعرش شهرت او بیشتر شد و با شاعران

و نویسندگان دیگر آشنا شد.

مدتی به عنوان کارمند دولت شیلی به برمه و اندونزی رفت و به مشاغل دیگر نیز پرداخت.

بعد مامور به کنسولگری شیلی در بارسلون و بعد کنسول شیلی در مادرید شددر همین دوره

جنگ داخلي اسپانيا در گرفت. نرودا در جریان این جنگ بسیار به سیاست پرداخت

و هواداركمونيسم شد. در همین دوره با فردريكدرو گارسيا لوركا دوست شد

در 1920اولین کتابش به نام گرگ و میسپش سپیده دم و یکسال بعد بیست شعر عاشقانه
و یک ترانه نومید را منتشر کرد که برایش شهرت به ارمغان آورد . در 1945 به سنای شیلی راه یافت
در حالیکه پیش از آن به نهضتهای مردمی اسپانیا و فرانسه پیوسته بود .
در 1947 به علت سخنرانی اعتراض آمیز نسبت به رییس جمهور وقت شیلی – بیده لا
شیلی را مخفیانه ترک و به اروپا رفت .
در 1952 به کشورش بازگشت و در 1971 جایزه نوبل ادبیات را به خود اختصاص داد

از آثار برجسته او می شود به : بیست شعر عاشقانه و یک ترانه نومید ، تلاش انسان بی پایان ؛
اقامت در خاک ، اسپانیا در قلب من ، خشم ها و محنتها ، آواز همگانی ،
شعرهای ناخدا ، چکامه های بنیادین ، انگورها و باد ، صد شعر عاشقانه ،
یادداشتهای ایسلا نگرا ، کتاب سوالها ، بود ها و یادبودها و دهها اثر دیگر اشاره کرد

بودها و یادبودها مجموعه خاطرات ادبی و سیاسی شاعر است که اتفاقا به فارسی نیز ترجمه شده است .
نرودا در سال 1973 چند روز پس از کودتای پینوشه به علت سرطان خون در خانه محبوبش در ایسلا نگرا فوت کرد در حالیکه همسرش و الهه شعرهای عاشقانه اش ماتیلده اوروتیا را در کنار داشت .

عشق

به خاطر تو

در باغهاي سرشار از گلهاي شكوفنده

من از رايحه بهار زجر مي كشم !

چهره ات را از ياد برده ام

ديگر دستانت را به خاطر ندارم

راستي ! چگونه لبانت مرا مي نواخت ؟!

به خاطر تو

پيكره هاي سپيد پارك را دوست دارم

پيكره هاي سپيدي كه

نه صدايي دارند

نه چيزي مي بيننند !

صدايت را فراموش كرده ام

صداي شادت را !

چشمانت را از ياد برده ام .

با خاطرات مبهمم از تو

چنان آميخته ام

كه گلي با عطرش !

مي زيم

با دردي چونان زخم !

اگر بر من دست كشي

بي شك آسيبي ترميم ناپذير خواهيم زد !

نوازشهايت مرا در بر مي گيرد

چونان چون پيچكهاي بالارونده بر ديوارهاي افسردگي !

من عشقت را فراموش كرده ام

اما هنوز

پشت هر پنجره اي

چون تصويري گذرا

مي بينمت !

به خاطر تو

عطر سنگين تابستان

عذابم مي دهد !

به خاطرت

ديگر بار

به جستجوي آرزوهاي خفته بر مي آيم :

شهابها !

سنگهاي آسماني !!